سایه گیلان: پسری که صمیمیترین دوستش را در جریان حادثهای هولناک از کوه پایین انداخته و به قتل رسانده بود در شرایطی که طناب دار بر گردنش حلقه بسته بود در آخرین لحظات از سوی اولیای دم مقتول بخشیده شد.
بهدنبال جوان گمشده
بهروز که مطمئن بود دوستش بعد از سقوط از کوه جانش را از دست داده، دوان دوان از کوه پایین آمد و به خانه برگشت. آن شب سلمان به خانه برنگشته بود و خانوادهاش نگرانش شده بودند. او آخرین بار با بهروز دیده شده بود و به همین دلیل خانوادهاش سراغ بهروز رفتند و سراغ سلمان را گرفتند. او قبول کرد که دو نفری به کوه رفته بودند؛ اما گفت بعد از کوهنوردی به خانه برگشته و از سلمان هم خبری ندارد. آن شب تا صبح نزدیکان سلمان همه جا را برای پیدا کردن او زیر پا گذاشتند اما فایدهای نداشت و هیچکس پسر جوان را ندیده بود. در این شرایط گم شدن او به پلیس گزارش شد و خانواده سلمان از مأموران درخواست کمک کردند.
دستگیری مظنون
۵روز از ناپدید شدن پسر جوان گذشته بود که مأموران پلیس به این نتیجه رسیدند که ممکن است دوست صمیمیاش در مفقود شدن او دست داشته باشد. در این شرایط بود که بهروز بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت اما ادعا کرد که نمیداند دوستش به چه سرنوشتی دچار شده است.
اعتراف به قتل
تحقیقات از پسر جوان ادامه داشت تا اینکه او در اعترافاتی هولناک به قتل دوستش اعتراف کرد. وی گفت: ما دوستان صمیمی و نزدیکی بودیم و از بچگی با یکدیگر بزرگ شدیم. یکسال پیش از این حادثه اما با هم قهر کردیم تا اینکه دوباره چند روز پیش از حادثه با هم آشتی کردیم و برای تفریح به کوه رفتیم. آن شب حرفهای زیادی با یکدیگر زدیم تا اینکه بار دیگر اختلافاتی که از گذشته داشتیم مطرح شد و سلمان من را تهدید کرد که رازی که از قبل بین مان بود و فقط خودمان دو نفر میدانستیم را برملا خواهد کرد. وقتی او این حرفهارا زد من هم عصبانی شدم و بدون اینکه از قبل نقشهای داشته باشم او را هل دادم و از لبه پرتگاه سقوط کرد.
در دادگاه
بهدنبال اعترافات متهم، با راهنمایی او جسد مقتول در کوههای اطراف حاجی آباد کشف شد و در ادامه متهم صحنه قتل را بازسازی کرد و با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده به دادگاه کیفری یک استان هرمزگان فرستاده شد. در جلسه محاکمه، اولیای دم مقتول در جایگاه قرار گرفتند و خواستار قصاص متهم شدند.
در ادامه متهم به دفاع از خودش پرداخت و گفت: باور کنید که من هیچ نیتی برای کشتن دوستم نداشتم. ما بعد از مدتها تازه با هم آشتی کرده بودیم و دوستان خوبی بودیم. او حرفهایی زد که یک لحظه من را عصبانی کرد و باعث شد او را هل بدهم.
با وجود دفاعیات متهم و پشیمانی او قضات دادگاه وارد شور شدند و از آنجا که همه شواهد و مدارک بهدست آمده علیه متهم بود او را به قصاص محکوم کردند. این رأی مدتی بعد در دیوان عالی کشور نیز تأیید و آماده اجرا شد.
بخشش پای چوبه دار
تأیید حکم قصاص در دیوان عالی کشور، شمارش معکوس برای اجرای حکم را آغاز کرده بود و در این شرایط مسئولان شورای حل اختلاف زندان بندرعباس نیز تلاش هایشان برای بخشیده شدن پسر جوان از سوی اولیای دم را آغاز کردند. آنها بارها به خانه اولیای دم رفتند و آنها را دعوت به صلح و سازش کردند اما تلاشهایشان بیفایده بود و اولیای دم حاضر به گذشت نشدند.
در این شرایط بود که با گذشت حدود ۷سال از گشوده شدن پرونده چند روز قبل جوان محکوم به قصاص پای چوبه دار منتقل شد تا مجازات شود. اولیای دم و مسئولان اجرای حکم همگی در زندان حاضر شده بودند و همهچیز برای اجرای حکم مهیا بود. در آخرین لحظات پیش از اجرای حکم بار دیگر مسئولان زندان با خانواده مقتول گفتوگو و درخواست کردند که قاتل را ببخشند اما آنها قبول نکردند و همچنان برای اجرای حکم پافشاری کردند تا اینکه سرانجام بهروز پای چوبه دار منتقل شد. مسئول اجرای حکم طناب را به گردن او انداخت و فقط لحظهای به اجرای حکم باقی مانده بود که در همین لحظه اولیای دم گفتند قاتل را بخشیدهاند. به این ترتیب پسر جوان که اشک میریخت پایین کشیده شد و برای زندگی دوبارهای که پیدا کرده بود بهدست و پای پدر و مادر مقتول افتاد و از آنها تشکر کرد.
کاظم شاهرخ نیا، از اعضای شورای حل اختلاف زندان بندرعباس درباره این پرونده به همشهری میگوید: جوان محکوم به قصاص در مدتی که زندانی بود نادم و پشیمان شده بود. او در این مدت تلاش کرد تا زندگی سالمی داشته باشد و به همین دلیل مسئولان قضایی استان تلاش زیادی برای جلب رضایت اولیای دم انجام دادند. او ادامه داد: در این بین علیرضا احمدی منش، دادستان مرکزی هرمزگان و اعضای شورای حل اختلاف زندان بندرعباس بارها با اولیای دم رایزنی کردند و تلاش هایشان در آخرین لحظه نتیجه داد و پسر جوان بخشیده شد تا این پرونده پایان خوشی داشته باشد.
Tuesday, 2 July , 2024